روزی روزگاری گذشت دلتنگی همه چیز امیدتو ازت میگیره
من یه زن قوی ام تک وتنها تو صحرای نامردی انقدر قوی که شلوغی تنهایی شد تمام زندگیم
منم من همان زنی که با دستان خودم و با تکه کردن به خودم به اوج رسیدم
اماااا دلتنگی امان ازاین واژه تنها و دلتنگ دلتنگ دوتا کبوتر درونم که هردو از خون خودم هستن
من کنار من کامل شد و چه سخت این مفهوم درون من شکل گرفت درود به من
درود به تنهایی من
درود به من یه ادم دیگه
درود به من قوی
من، باتو هستم؛ چقدر دوستت دارم من قوی؛ تو زندگی من را، در اوج تنهایی قوی کردی
دیگر ای کاش برای من کلمه ناموجودیست
ای من ای تکه گاه من دوستت دارم
مهربان یک زن قوی ..
برچسب : نویسنده : 9mehraban بازدید : 51